تاریخ ترک های آسیای میانه
نویسنده:
واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد
مترجم:
غفار حسینی
امتیاز دهید
از جمله نادرترین اثار تاریخی باقیمانده از اقوام ترک که برای ترک شناسان ومورخان تاریخ ترکان اهمیتی یکسان دارد ٫ در درجه اول باید از قدیمی ترین اثر تاریخ باقیمانده به زبان ترکی یاد کرد که همان کتیبه های اورخون است .
این کتیبه از قرن هشتم میلادی باقیمانده و در نیمه دوم قرن نوزدهم یافت شد وراز و رمز زبان و خط ان کشف و خوانده شد. این اثر به مردمانی تعلق دارد که برای اولین بار در تاریخ خودرا « ترک(turk) نامیده اند.
این قوم در قرن ششم درعرصه تاریخ ظاهرمیشود و در مدت زمانی کوتاه بر تمامی اقوام ساکن سراسر دشت های ( استپ ها ) میان مرزهای چین و ایران و امپراطوری بیزانس مسلط می شود به علت همین همسایگی، این اقوام با کشورهای مذکور است که در مقایسه با منابعی که ما در موردامپراطوری چادرنشینان در دست داریم و منحصرا ازطریق اثار مورخان چینی انها را می شناسیم منابع موجود درباره اقوام ترک مورد بحث بسیار متنوعتراست.
از این گذشته ٫ منشا ترکی فاتحان قرن ششم میلادی ٫ حتی پیش از کشف و باز خوانی کتیبه اورخون ٫هیچگا ه مورد تردید نبوده است.اگر چه درباره ترجمه و تغییر واژه چینی تو ـ کیو (tou - kiue ) به « ترک » بحث و جدل بسیار شده است ٫اما در باره واژه تورکوی ( Tourkoi ) که درمنابع بیزانس امده و منظور از ان همان « ترک » بوده است ٫ هیچ اعتراضی نشده است.
دولت ترکها در قرن ششم میلادی وجه تمایزی بارز با دولتهای دیگری که اقوام چادر نشین تشکیل داده اند دارد و ان این ست که بجای اطاعت از یک نفر٫از یک دودمان فرمانروا اطاعت می کند خانهایی که در بخش باختری امپراطوری فرمان می رانند از همان اغاز تشکیل دولت کاملا مستقل اند :
اینان سفرای دولتهای دیگر را به حضور می پذیرفتندو بدون اعزام انان به بخش خاوری امپراطوری شخصا ا انان قراردادهایی انعقاد می کردند٫درست همان گونه که نخستین خانهای « اردوی طلایی » دردوران امپراطوری مغولها عمل می کردند.
بیشتر
این کتیبه از قرن هشتم میلادی باقیمانده و در نیمه دوم قرن نوزدهم یافت شد وراز و رمز زبان و خط ان کشف و خوانده شد. این اثر به مردمانی تعلق دارد که برای اولین بار در تاریخ خودرا « ترک(turk) نامیده اند.
این قوم در قرن ششم درعرصه تاریخ ظاهرمیشود و در مدت زمانی کوتاه بر تمامی اقوام ساکن سراسر دشت های ( استپ ها ) میان مرزهای چین و ایران و امپراطوری بیزانس مسلط می شود به علت همین همسایگی، این اقوام با کشورهای مذکور است که در مقایسه با منابعی که ما در موردامپراطوری چادرنشینان در دست داریم و منحصرا ازطریق اثار مورخان چینی انها را می شناسیم منابع موجود درباره اقوام ترک مورد بحث بسیار متنوعتراست.
از این گذشته ٫ منشا ترکی فاتحان قرن ششم میلادی ٫ حتی پیش از کشف و باز خوانی کتیبه اورخون ٫هیچگا ه مورد تردید نبوده است.اگر چه درباره ترجمه و تغییر واژه چینی تو ـ کیو (tou - kiue ) به « ترک » بحث و جدل بسیار شده است ٫اما در باره واژه تورکوی ( Tourkoi ) که درمنابع بیزانس امده و منظور از ان همان « ترک » بوده است ٫ هیچ اعتراضی نشده است.
دولت ترکها در قرن ششم میلادی وجه تمایزی بارز با دولتهای دیگری که اقوام چادر نشین تشکیل داده اند دارد و ان این ست که بجای اطاعت از یک نفر٫از یک دودمان فرمانروا اطاعت می کند خانهایی که در بخش باختری امپراطوری فرمان می رانند از همان اغاز تشکیل دولت کاملا مستقل اند :
اینان سفرای دولتهای دیگر را به حضور می پذیرفتندو بدون اعزام انان به بخش خاوری امپراطوری شخصا ا انان قراردادهایی انعقاد می کردند٫درست همان گونه که نخستین خانهای « اردوی طلایی » دردوران امپراطوری مغولها عمل می کردند.
آپلود شده توسط:
hanieh
1395/06/19
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تاریخ ترک های آسیای میانه
طبیعی است که هر چه جداشدن یک زبان از مجموعه خانواده زبانی خود بیشتر باشد، فاصله و اختلاف آنها هم از یکدیگر بیشتر خواهد بود.گاهی علت این گسست فرهنگی-زبانی به قدمت تاریخی جداشدن برمیگردد،گاهی به بعد جغرافیایی و انزوای جغرافیایی یک قبیله و قوم،گاهی به موانع برقراری ارتباط و... در زبانهای ترکی هم چنین بوده است. مجارها تا آنجا که میدانم کاملا از ترکی جدا شده اند و امروزه جز میراثی از چندین کلمه و اسامی خاص قدیمی، چیزی از زبان ترکی از آنها باقی نمانده. بلغارها هم بعد از پذیرش مسیحیت چنین وضعیتی یافتند و در میان اسلاو مستحیل شدند، چوواشها و یاکوتها ( که دین شمن و مسیحی دارند)اگرچه زبانشان را از دست ندادند ولی به خاطر قطع ارتباط با اکثریت ترکهای مسلمان، زبانشان برای این اکثریت ترکهای مسلمان حتی همسایه هاشان قابل فهم نیست.
در دنیای ترکهای مسلمان اختلافات به مراتب کمتر است ولی هم گستردگی جغرافیایی ترکها و نیز ساختار قبیله ای آنها باعث شده است، اختلاف تلفظ کلمات در آنها بیشتر و بیشتر شود و گاهی این اختلافات به حتی در برخی اصول مانند شیوه صرف افعال و شیوه شمارش هم سرایت کند. در کل زبان شناسان، زبان ترکهای مسلمان را به سه شاخه غربی( خاورمیانه و ترکیه) شرقی(آسیای مرکزی و شمال چین) و قپچاقی( مناطقی مانند تاتارها و باشقیرها و ...در روسیه) تقسیم کنند. این سه شاخه از قدیم با یکدیگر تفاوتهایی داشته اند،اختلاف در داخل این شاخه ها کم و بین شاخه ها زیادتر است. البته اکثر کلمات در این شاخه ها مشترکند ولی شیوه تلفظ متفاوتی دارند. در قدیم ظهور زبان ترکی ادبی موسوم به خاقانی(کاشغری) بعدها خوارزمی و جغتایی، اقوام ترک آسیای مرکزی را به هم متصل و مرتبط میکرده است یعنی دست کم از حیث نوشتار و مکتوبات به یک زبان معیار رسیده بودند.از زمان اضمحلال زبان ادبی جغتایی پس از تسلط روسها به آسیای مرکزی در سیصد سال پیش، ارتباط این قبایل مانند ازبکها،قرقیزها و قزاقها و ترکمنها روز به روز کمرنگتر شد حتی پس از برپایی اتحاد شوروی الفبای آنها را هم عمدا متفاوت طراحی کردند تا این ارتباط کاملا قطع شود. پس از فروپاشی شوروی، برخی از اهالی فرهنگ و سیاست(مخصوصا قزاقستان با همکاری ترکیه) برای ایجاد ارتباط بهتر میان اهالی این سرزمینها قصد احیای زبان معیار (اورتاق دیل) را دارند و به همین منظور کتابها و رسانه هایی های ظاهرا شروع به کار کرده اند.
* تا چه میزان تفاوت میان ترکی سلاجقه های جبار بارز کرمان با ترکمانان وجود دارد؟
*آیا یک قرقیز و یا ازبک و قزاق قادر به فهم زبان ترکمنی می باشد؟
* آیا بین زبان های ترکی آسیای میانهع و بویژه ترکی باستان و زبان چینی و بویژه چین شمالی تشابهات ساختاری وجود دارد؟
*با توجه به اینکه پس از مهاجرت هون ها به مجارستان و در چند قرن بعد کومان ها آیا زبان مجاری برای تاتار های ولگا و کریمه قابل درک می باشد و یا کاملا جدا شده است؟
البته این کتاب از نظر ترجمه نقائص بسیار دارد تا حدی که استفاده از آن را دچار مشکل کرده است.نقص ترجمه نه از جهت روان بودن متن بلکه از آنجاست که مترجم اثر(که از قرار معلوم قربانی قتل های زنجیره ای معروف هم شده است) یک جامعه شناس است و ترجمه اش نشان میدهد اطلاعات تاریخی اش بسیار اندک بوده است، گاهی پانویس هایی بر متن اصلی افزوده است که خواننده را به جای راهنمایی،گمراه کرده است. اسامی خاص مکانها و افراد از روی متن فرانسوی ترجمه شده است که به خاطر ناآگاهی مترجم، اشتباهات بسیار در آن رخ داده است کتاب از عدم املای یکسان کلمات رنج میبرد مثلا کلمه "اویغور" گاهی "اویقور" گاه" اویغور" و گاه"ایغر" درج شده است. نمونه های دیگری از اشتباهات آورده میشود، صحیح آن را داخل پارانتز می آورم:
اوقوز(اوغوز)- طلس(تالاس-طراز)- طابت بن سینان(ثابت بن سنان)- آلپ تونگا(آلپ ار تونقا)- باباقورقود(دده قورقود)- ابوالقاضی بهادر( ابوالغازی بهادر) - قوتادقو بیلیگ(قوتاغو بیلیگ)- حبات الحقایق(هبه الحقایق)- آیبات الحقایق(عتبه الحقایق)- کازان(قازان)- منصورآقا(منصور آتا)- سید عطا(سید آتا) - سید عطار(سعید آتا؟) و....